به نام خدا
شهر در پارک کوهستان، زیر پای من است!
تبدیل پارک کوهستان به بازارچه کوهستان و پارک شادی کوهستان و قهوه خانه کوهستان، نمی تواند افتخار ماندگاری برای پارک کوهستان سازان کسب کند.
کافی شاپ دود و بو گرفته ...! با نرخهای سرسام آور و بدون کنترل و تائید امور صنفی، در زیر پله های بلند آبشار، لذت ورزش و پله نوردی را برتن جوانان زهر، و بد سلیقگی طراحان پارک را ثابت می کند. جای قلیان خانه و کافی شاپ، کنار ورودی و خروجی پله های آبشار است؟!
در طی چند سال گذشته، مسئولین شهر و استان، با همدلی و هم سویی بی سابقه، هنر و عرضه و توانایی انجام کار را در پارک کوهستان ثابت کرده اند؛ و اما آنچه که در کنار فعالیتهای عمرانی فراموش شده و از یاد رفته است، حرکت ها و فعالیت های فرهنگی می باشد.
آبشارهای متعدد مصنوعی، آب را از بالای کوه، از طریق نهرهای سنگی مصنوی، به داخل دریاچه مصنوعی و حوضهای سیمانی پارک سرازیر می کند؛ و در این میان، جای فواره های بلندی که آب را به پهنای آسمان پخش کند خالی می باشد.
با توجه به نوع آب و هوای منطقه و بافت فرهنگی شهر، پارک کوهستان، پارک شب است، و بهترین موقع استفاده از پارک کوهستان زمانی است، که خورشید در آسمان نیست؛ و اما شب پارک کوهستان، محتاج بازنگری دوباره در خیلی از بخش ها و قسمتها می باشد.
در بسیاری از قسمتهای سنگی پارک کوهستان، جای خالی درختان ریشه کن و خشک شده، وصله های ناهنجاری گشته اند، که چشم را آزار می دهند، و استفاده از اقاقیاهای چتری پیوندی، با توجه به رشد کند آنان، انتظار پدید و وجود آمدن سایه را بسیار طولانی می کند.
پارک شب کویر، بوی وجود محبوب شب را در کنار زیبایی گلهای لاله عباسی کم دارد. لاله عباسی گل شوی کویر است، و محبوب شب، گل خوشبوی شب کویر.
با توجه به محل قرار گرفتن پارک کوهستان و فاصله آن با نقاط مختلف شهر، اینک تنها قشر متوسط جامعه، بیشتر از این فضای نزدیک در دسترس استفاده می کنند، و برقراری سرویس مرتب و ارزان حمل و نقل از نقاط مختلف شهر، می تواند که قشر محروم را نیز از وجود این پارک سهیم سازد.
ترن شهری و اتوبوس برقی، جدا از جاذبه هایی که می توانند ایجاد کنند، نقش مهمی در کاستن ترافیک و تصادف و استفاده بیشتر مردم شهر از این محل را می تواند داشته باشد.
فلسفه ایجاد پارک کوهستان و یا بعبارتی پارک شب کویر در شهر خشک و کم آب و کم درخت یزد چه بوده است؟ ایجاد کوهستان جنگلی و تفرجگاهی برای عموم و فضای دنج خانواده ها در خارج از شهر؟ یا مکانی برای کسب درآمد و کسب و کار؟
اینک بیش از آنکه به درخت و درختان و جایگاه درختان در پارک توجه شود، بدون توجه و نگاه به مسائل فرهنگی، به سازه های سنگی و سیمانی و تشریفاتی توجه شده است.
دریاچه مصنوعی و زیبای پارک کوهستان، بجای قایقهای پدالی و موتوری، ماهی و قلاب ماهیگیری و ماهیگیر می خواهد، چرا که در پارک شادی از یاد رفته شهر نیز می توان براحتی سوار قایق شد، و خیلی ارزانتر از پارک کوهستان، قایق سواری کرد. پیتزا و بستنی خرید. بازی پلی استیشن بازی کرد. قلیان کشید و چایی خورد.
امروز بخش خصوصی در راستای منافع و مصالح خود، بدون توجه به اقشار مختلف جامعه، پارک کوهستان را نشانه گرفته است، و در آینده با این برنامه و وضعیت مشخص، پارک کوهستان تبدیل به بازار بزرگ مکاره ای خواهد شد، که در آن فرهنگ و درخت، جای و جایگاهی نخواهد داشت.
پارک کوهستان،بجای غرفه های بازی و فروش تنقلات گوناگون، محلهایی برای ورزشهای سبک، جاده های سلامتی، مسیر دوچرخه، نمایش کوهستانی، و آلاچیق هایی برای استراحت و نشستن خانواده ها می خواهد.
جوانان بسیاری بنا بدلایل مختلف، بجای جولان دادن در خیابان و رفتن به میادین و پارکهای درون شهر، با موتور سیکلت و دیگر وسیله ها، به پارک کوهستان می آیند، بسیاری برای تفریح و ورزش، بدون توجه به نکات ایمنی، از پله های لیز سنگی بالا می روند و پائین می آیند، و درهیچ قسمت از پارک بزرگ کوهستان، بخش و قسمتی که به مقوله فرهنگ و آموزش، توجه و نگاه کرده باشد، به چشم نمی خورد.
خانواده های بسیاری، بدون توجه به فضا و محیط ، برای استفاده از تفریح ارزان، با گاز پیک نیک و قابلمه، چمن های پارک را اشغال می کنند، و صدای شرشر طبیعی و دلنواز آب، در میان آوای موسیقی مصنوعی بدون دقت انتخاب شده، از بین می رود.
پرنده ها، هنوز به پارک کوهستان نیامده اند، و تنها چند خفاش کوچک سرگردان، در آسمان شب پارک کوهستان، بسرعت پرواز می کنند و جولان می دهند.
جاذبه های پارک کوهستان مصنوعی است، و از صداقت و سادگی و صمیمیت کویر در این پارک اثری نیست که نیست. آب خوری پارک بدون توجه به بافت شهر سقاخانه ها طراحی و اجرا شده، و قسمتهای زیبای بالای پارک، بر خلاف قاعده، هنوز از جمعیت خالی می باشد.
مرغان عشق و کبوتران و قناریها را به پارک کوهستان باید آورد، و اگر قرار است موسیقی در پارک کوهستان پخش شود، این موسیقی باید زنده و طبیعی باشد.
شب و مهتاب و کوهستان، دو تار و سه تار و نوای عشق و عرفان می خواهد، زنده ها باید با چشمی باز، در مقابل ساخته های خدا، به ساخته های پوشالی خود بیندیشند.
کوه کم ارتفاع پارک کوهستان در بسیاری از شبها می تواند بسیاری از جوانان را به خدا نزدیک کند، از بالای کوه پارک کوهستان همه شهر پیداست، شهری بزرگ، با آدمهای بزرگ، که ناگهان کوچک می شود.
نور مصنوعی و نورباران مصنوعی، که بدون تفکر و منطق طراحی و اجرا شده، به پارک زیبایی دروغین هدیه می دهد، و آنچه که در این میان به پارک و آینده پارک صدمه می زند، افتتاح زودهنگام پارک، قبل از بزرگ شدن درختان پارک بوده است.
پارک کوهستان، بدون درخت، پارک سنگ است و صخره، پارک سیمان است و خاک، نهال های کوچک را گامهای شتابان جمعیت از بین می برد، و درختان بدون سایه، زیر آفتاب تند کویر، از مردمان سخت کوش شهر آفتاب، خجالت می کشند، و زرد می شوند.
اینک در اوج استفاده مردم از پارک کوهستان، حداکثر دو درصد مردم شهرستان و یک درصد مردم استان، از فضای این پارک استفاده می کنند، و درصد زیادی از آن نود وهشت، و نود و نه درصد، محلهای دیگری را برای تفریح و تفرج و استراحت، انتخاب و پیدا می کنند.
تفکر ایجاد پارک کوهستان در کویر، ارزشمند، و آینده و دورنمای پارک کوهستان، روشن و زیباست، پارک کوهستان می تواند به پارک شب کویر، به معجزه و هنر کویریان، به یادگار ارزشمند کلانتری تبدیل شود، اگر که اندکی با دقت به فردا اندیشیده شود.
امروز و دیروز، تنها می بایست بجای صرف هزینه و سیمان کردن بی قاعده سنگهای کوه، با قاعده درخت کاشت و درخت کاشت، تا در یک فردا ی نه خیلی نزدیک، درختان، بزرگ و سایه گستر شوند.
پارک کوهستان، با فاصله از تفکر اولیه و برنامه ریزی فعلی، با همت و تلاش بخش خصوصی، بسرعت در حال تبدیل به بازار شب شدن است، و با تمام هزینه های انجام شده، نهایتی جز بازار روز و پارک شادی شهر پیدا نخواهد کرد.
محل خاکی بازی کودکان، در هنگامه شعار فرهنگ پاک، به کودکان درس بدون رعایت بهداشت بازی کردن را می آموزد، و گرد و خاک و غبار و دود اتومبیلها، ستاره های روشن آسمان را در خود گم می کند.
می خواهم همراه با مردم خوب و صبور کویر، در طبیعت زنده، کنار نهر پرآب به ستارههای آسمان صاف شهرم نگاه کنم. می خواهم با بوی اطلسی و محبوب شب، مست شوم و در کنار دریاچه کوچک کویر، خواب روم و خواب صبح ببینم.
فضای سبز و درخت برای یزد، یک نیاز حیاتی و واجب است، یک نیازی همچون بیمارستان و مدرسه و مسجد و دانشگاه و کارخانه، و هر چه که در این رابطه کار انجام شود، بدلیل عدم کار و توجه در گذشته کم است، و هنوز نیازها، چشمگیر و عیان و موجود است.
با توجه به وضع موجود، فعالیت عمرانی انجام گرفته در پارک کوهستان کافی است، حال وقت فعالیت فرهنگی و درخت کاری و مردمداری می باشد.
پارک کوهستان برای عده ای خاص است، و لزومی ندارد که همه مردم بخواهند که ازین فضای خاص استفاده کنند. پارک کوهستان می تواند اردوگاهی برای دانش آموزان سراسر استان و استراحتگاه مسافرین و محل پذیرایی از میهمانان شهر باشد، و این پارک، نه مغازه می خواهد، نه مسجد، نه کافی شاپ و نه بازیهای فریبنده.
در زیر آسمان پاک و بر روی زمین پاک خدا، انسانهای پاک، می توانند با دیدن زیبائیهای آفرینش، و توجه به قدرت خالق، بدون احتیاج به سقف و زیرانداز، با عشق، نماز عشق بخوانند.
در پارک کوهستان می شود بادبادک هوا کرد و جشنواره بادبادکها برگزار کرد. می شود کبوتر خانه ساخت و کودکان را به میهمانی کبوترها برد. می شود غار ایجاد کرد و خلوت ساخت. می شود کوه را تراشید و تصویر ساخت. می شود والیبال و فوتبال ساحلی برگزار کرد، و می شود که ازامکانات موجود، با توانایی موجود استفاده کرد، و پارک شب کویر را خلق کرد.
ساختمانهایی بسیاری در شهر و استان ساخته شده اند و می شوند، با پول و سیمان و آجر بر روی زمین ساختمان ساختن هنر نیست. در پارک کوهستان، درخت کاشتن و بزرگ کردن هنر است.
شهر، کافه و رستوران و کافی شاپ و قهوه خانه و کبابی و رستوران و مسجد و کتابخانه و بستنی فروشی زیاد دارد، و دلیل آمدن مردم به پارک کوهستان و استفاده مردم از پارک کوهستان، این جاذبه ها نیست که در شهر فراوان است. پارک کوهستان، یک جلو گاه و عنصری است و باید باشد، که در جاهای دیگر نیست.
با ورود قدرتمند بخش خصوصی به پارک کوهستان، تفکر نخبگان و استاندار از پارک کوهستان خارج، و نیاز و خواست اصلی مردم، زیر صخره های پارک کوهستان دفن می شود، پس این بر مسئولین شهر و استان است که نیاز و خواست مردم شهر را به هیچ قیمت، به سرمایه بخش خصوصی نفروشند.
استان و شهر کم آب و کویری یزد، دهها و صدها پارک و پارک کوهستان می خواهد، و این پارک ها قبل از هر چیز، درخت و آب و باغبان می خواهند.
شهر صنعتی یزد، شهر دود و کوره و صنعت، شهر سکته و سرطان و آسم، شهر بادگیر و دوچرخه و سقاخانه، برای نفس کشیدن، برای زنده ماندن، درخت می خواهد. و در کویر، درخت یعنی زندگی. یعنی آب. یعنی عشق. یعنی حیات.
در یک گوشه استان، پیر چک چک از گذشته به امروز رسیده، و در یک گوشه استان، پیر آبشار، باید از امروز بسوی فردا برود.
اگر به درختان و انسانها در پارک کوهستان نیندیشیم، یادگار کلانتری خیلی زود از یادها خواهد رفت، و سرنوشت سازه های سنگی پارک کوهستان، به سرنوشت جاده های سلامتی و پارکهای محله ای فرشی دچار خواهد شد. جاده های سلامتی و فضاهایی که یکی از شهرداران سابق ساخت، با تمام هزینه های انجام شده از بین رفت، و امروز نه اثری از آن هزینه ها بجا مانده، نه آثاری از ساخته ها. و نه یادی از سازنده ها.
پارک کوهستان، برای بودن و درست ماندن، مدیر و متولی می خواهد، شهرداران و استانداران می روند و می آیند، و اما متولی و مدیر پارک کوهستان، می بایست که جدا از تفکرات حاکم بر شهرداری و استانداری، تنها به زنده ماندن درختان پارک کوهستان و خواست مردم بیندیشد.
چمن پارک کوهستان زیر پاها لگد می شود و از بین می رود، و اما این درخت است که اگر شاخ و بر گسترد، بر سر پاها سایه می افکند.
امروز استاندار یزد، با غرور و افتخار، در پارک کوهستان بهمراه مردم قدم می زند و می خندد. این شادی صادقانه، زیباست، اما رویاست. کلانتری هیچگاه حقیقت پارک کوهستان را نمی بیند، نوزاد کلانتری، برای رسیدن به صبح، راه درازی در پیش دارد. راهی مملو از هزاران اما و اگر!
عاقبت کلانتری می رود، و بعد از رفتن او، نهال های کوچک پارک کوهستان، پیش مرگ چمن ها می شوند. او می رود و دیگر کسی چون او به پارک کوهستان سر نمی زند. او می رود و دیگر کسی چون او به این پارک نگاه نمی کند. او می رود و پارک کوهستان، در آئینه یزد، به سرنوشت ایستگاههای مطبوعات دچار خواهد شد، چرا که او غافل است که در این شهر و کشور، طرحها به وجود مجریان زنده اند.
پارک بزرگ شهر بسرعت در حال آماده شدن است. پارک هفتم تیر با شتاب بسوی دامان بخش خصوصی و نابودی می رود. پارک دانشجو به بازار دست فروشها تبدیل شده است. آب نمای بزرگ و زیبای میدان نماز، همچون میادین امام حسین و آیت ا.. خاتمی و همافر و دروازه قرآن، شبها، بسیاری از خانواده ها را بخود جلب می کند. میدان طلائیه در قلب حسن آباد محروم، پاتوق جوانان بد راه شده است. و هنوز بسیاری از مسئولان که روزهای تعطیل را بهمراه مرفهان جامعه در ییلاقات خوش آب و هوا سر می کنند، نمی دانند که مردم چه می خواهند.
آقای کلانتری! خسته نباشید. زحمت کشیدید. تلاش کردید. اما، با تعمق، به آنچه که کردید و نکردید بیندیشید.
سنگستان را تنها عشق می تواند ماندگار و زنده کند. این عشق است که بیستون را می کند. فرهاد بهانه است.
ششم شهریور هشتاد و چهار
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
شنبه 23,نوامبر,2024